سلام بر بانوي صفا و آرامش  معصومه گرامي

مدتيه كه مدام شرمنده محبت دوستان مي شم ...راستش ... مثل قبل ..دائما موقعيت چك كردن بلاگ رو ندارم يا اگه دارم در اون نقطه يا مكان خاص اينترنت يا امكان ارتباطي نيست...چون بخاطر كارم بايد دائم السفر ...يا زميني يا هوائي....باشم و حكممون هم معلوم ..البته گاهي لپ تاب و گاهي هم گوشي و خط كاملا پر سرعتي هميشه همراهم هست ولي مشكل قطع و وصل اينترنته ..كه گاهي اتفاقي و بي اختياره و گاهي هم اجباري ..به هر حال ببخشيد ..اگر در انجام وظيفه كوتاهي ميشه ... !؟ تصاوير و جملات زيبايي رو محبت داشتين و در اين كلبه دريايي قرار داديد....كاش همه كه نه ولي خيلي ها مثل من قدر تك تك نفس هايي كه بهشون هديه داده شده رو ميدونستند ..تا از اين معاني و مفاهيم در جهت رواج دوستي و كمك به هم نوع و تعامل در زندگي اجتماعيشون بهره مند مي شدن....اما چه فايده ..افسوس. دور از جان دوستان فهيم و ارزشمندم ..اين روزها واقعا بايد گفت از ديو و دد ملولم و انسانم آرزوست..

من که از پژمردن یک شاخه گل
از نگاه ساکت یک کودک بیمار
از فغان یک قناری در قفس
از غم یک مرد در زنجیر
حتی قاتلی بر دار
اشک در چشمان و بغضم در گلوست
وندرین ایام، زهرم در پیاله زهر مارم در سبوست
مرگ انسانيت را با وجود اين نقاب به دستان از کجا باور کنم؟

صفاي قدم بانوي صفا و آرامش 

پاينده باشيد

و اينكه فرق ما و شما اينه كه چون خداوند مارو آزاد آفريده خدامونو خودمون انتخاب ميكنيم...و و چون بهش مومن هستيم بهشت و جهنممون هم اون تعيين ميكنه...نه شمائي كه با قوانين خدا بر روي زمين هم بازي ميكنيد...اگه خدا به حرف شما بود كه همه دوزخي ميشدند..پس كو وعده بهشت...!!!؟؟ ميدوني چرا چون :

گر حكم كنند كه مست گيرند

در شهر هر آنكه هست گيرند

اگر مسلماني به اينصورت باشه كه يك بنده اي مثل من كه از جنس خودمه !!!! از طرف خودش و با اطمينان جلو صف وايسته و بگه تو بهشت ميري يا تو جهنم ...يا تو شهيدي اين يگي مرده ساده..!!! و خدا هم فقط چون اين جناب يا حضرات گفتند ...بر و بر ..نگاهش كنه و بگه چون شوما گفتيد باشه...ترجيح ميدم هم دين و هم مرام و هم مسلك چنين آدم و خداي اونها نباشم......

چون خدا پارتي بازي نميكنه و نبايد بكنه چون  مثل شما دروغگو نيست ..وقتي گفت...و من يعمل مثقال ذره شرا يره ، و من يعمل مثقال ذره خيرا يره..."هر كس ذره اي بدي و شرارت بكنه ..سزاش رو مي بينه و هر كس ذره اي هم  خوبي و كار خير بكنه پداشش رو ميگيره..يعني دو دو تا چهار تا... حالا وطن پرستي از ديد تو باستانگرائيه ...خيالي نيست يزارش تو آب سرد... البته ياواش ياواش..و به ميزان لازم...در مورد نژادمان هم گفتي ...خيالي نيست..ولي من با دليل ثابت ميكنم كه تو و اجدادت تخم و تركه ايران نبوده و نيستيد...

آقاي سهيلي...عزيز...ببخشيد كه در قالب گفتمان با شما مجبور شدم بعضي از پرده ها رو براي بعضي ها كنار بزنم...از اينكه بوديد و هستيد سپاسگزارم

پاينده باشيد

من لم یحسن ظنه استوحش من كل احد:

" كسى كه گمان بد داشته باشد از همه كس مى‏ترسد و وحشت دارد"! «" غرر الحكم" صفحه 697».

اما واژه "شراب" صرفا  يعني" نوشيدني " كه از نظر لغوي حتما بايد نوعش بدنبالش بيايد تا مستي سكر آور بودنش معلوم شود...اما آنچه كه ما به نام شراب ميفهميم ..در اين كتاب با نام "الخمر  والميسر" آمده ..نكته اينجاست كه هرآنچه در اينجا نهي شده و حرام است در همين قرآن كه واسط گفتمان انسان و خداوند است ، به شكلي قوي تر وعده داده ميشود...!!! حال اگر از سوي اين مسلمان نماي آسمان جل باشد...لابد با گردنكشي روبروي خدا هم مي ايستد و ميگويد نعوذوا بالله ..مارا به فعل حرام خوانده....يا در هر جا ميخواهد انسان را نويد و اميد بخشيده يا تشويق كند به شراب و عسل و حوري و پري و(البته براي خانمها "قلمان"وعده ميدهد ...اگر همين حكايت ساده ولي مفهومي را در اختياراين ابن الحمير بگذاريد...داستاني شبيه به آنچه كه از حكايت ما كه چون مثلي بود و در مثل مناقشه نيست...و هر عمل بي اختياري را حكم و رائي دگر است يا بخشي از نوشتار بانو معصومه را گزينشي  اختيار كرده و در معرض قرار ميدهد...!!!؟؟با اينكه اين ابن الحمير والحمار ميداند اين عمل سرقت محتوا و سوء استفاده از مطالب و محتوا در فضاي مجازي است كه اين حضرت حمار در آن نه مخاطب معين و مشخص است ونه صاحب حق و نه مدعي العموم...!!؟

پس لابد فردا مي رود و مينويسد كه خداوند مطالب بالاي 18 سال را علني گفته است....!!!؟؟آنهم علني اصرار دارد كه ما حماريت ايشان را ثابت كنيم...!!!....از اين بيشتر ..؟از اين واضح تر..؟؟

با درود و سلام بر آقاي سهيلي صاحب قلم

راستش در مورد مصاديقي كه راجع به مسلمان نماهاي نوكيسه گفتيد سئوالهايي در ذهنم ايجاد شده كه خيلي دلم ميخواست اين گندم نمايان جو فروش ....كه باد ايجاد شده در سر يكيشان با ادعاي مسلماني البته به نرخ روز و انسان نمائي دغلكارانه  بر خلاف روش معمول  بجاي شرق از ميان گوهران برخاسته و سالوس وارطلوع كرده !!! تا برخلاف چرخش وضعي زمين كه موجب پيدايش شب و روز ميشود ...منويات ديني اين بشر موجب طلوع هفتگي و نامنظم او بشود...  چگونه ميتواند دعوت به مسلماني كند !!؟؟ و چه بسا مسلماني را از دين به در كرده و او را لاقيد و  دين گريز كند....!!!؟؟ جالب است كه خداوند همين نو مسلمان در كتابش با صراحتي خاص كه حتي خودش هم بيان داشته كه كسي نميتواند مثل اين جملات و امثال را بياورد.... و امثال چنين حضراتي را با جملاتي مانند...".لم تقولون مالا تفعلون "يعني چرا آنچه كه (خود) انجام نميدهيد بر زبان مياوريد؟" يا

" اى كسانى كه ایمان آورده‏اید! از بسیارى از گمانها بپرهیزید، چرا كه بعضى از گمانها گناه است"! (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ).

در طول تمام گفته هايش از انواع امثال و حكايات براي روشن كردن اين موجود دوپا استفاده ميكند از ...شرابهايي از جنس عسل و شير (البته چون به زبان عربي بيان ميشود بايد بدانيم كه معني كه در فارسي براي ما تداعي ميكند ندارد  : مثلا در فارسي ما تا كلمه "مشروب " را ميشنيم معناي بدي از اين واژه به خوردمان داده اند ...در صورتي كه هر نوع ماده آشاميدني كه مايع بوده و توسط موجود زنده خورده ميشود را "مشروب " ميخوانند 

درود بر هم وطن ايران دوست و پاك دلم آقاي عليرضا

من هم مثل خودت هر جا كه حركت و سخني بر باور يكپارچگي ايران و همدلي  فارغ از هر قوم و مليتي شكل ميگيره بر اون حركت يا سخن درود فرستاده و زنده بادا ميگويم سپاس از حضور شما و

زنده باد آئين عشق و مهر ورزي

استاد خسروي از لطف حضور و بزرگواريتون ممنون و سپاسگزارم

آمار وبلاگ و عملكردتون ياد ميده كه گاهي بدون فرياد هم ميشه به درون دلها راه يافت و حتي خيلي ها رو جذب كرد ..هر چند كه خوانندگاني خاموش باشند

پاينده و سربلند باشيد

با درود به شما دوست عزیز

بسیار زیبا و جالب بود دوست عزیز

زنده باد ایران و ایرانی با هر زبان وقومی که تاریخ و تمدن این سرزمین را ساخته اند

مانا باشید

 شرمنده اگر غلط املایی داره چون با گوشی پیام میگزارم

با سپاس مجدد 

 درود و سلام بیکران به عزیزترین مادر گوهردشت بانو یلدا

بله تمامی دختران زیبا و دوست داشتنی این سرزمین میوه دل مادران مهربان و دوست داشتنی چون شما هستند و همه ما برای شماه و تمامی مادران سرزمینمان آرزوی سلامتی و تن درستی داریم 

برایتان سلامتی و عمر با برکت آرزو دارم و در این فرخنده دست شما مادر مهربان را میبوسم برقرار و پاینده باشید

بادرود وخسته نباشید به استاد فردین ی گرامی چقدردخترها زیبا هستند روز مادر را تبریک میگویم شادباشید

درود بر بانوي با صفا و آرامش  معصومه نازنين

 حضورتان در اين وبلاگ همواره ارزشمند و باعث افتخار  بوده  و خواهد  بود ....سالهاست كه عضو گوهردشتم  ولي هرگز خود را چيزي جز يك   ايراني نخوانده ام چرا كه به تك تك  هموطنان ميهن پرست و ايراني و ايران دوست از صميم قلب عشق ميورزم ... عشق من به ايران و ايراني تا بدانجاست كه زبان و لهجه هايتمام مناطق ايران را مسلطم .... بخش اعظم عمر خود را در تهران بزرگ شده ام اما اصالتا كرد بوده و بزرگترين افتخار زندگيم همين كرد بودن من است ...و اين عشق به خاك  در من تا جايي ريشه دوانيده كه حتي  ديدن نمادهاي ميهني و نغمه هاي سرزميني شور وصف ناپذيري در من ايجاد كرده ...و نميتوانم آنرا پنهان كنم ...و عاشق تمام ميهن پرستاني هستم كه فارغ از هر دين و مسلكي ذره ذره خاك ميهن و سرزمينشان را چون سرمه  توتياي چشمان خود ميكنند.... خراسان و خراساني ها را هم دوست دارم چون يكي از پر افتخار ترين پادشاهان اين سرزمين يعني نادر را در سينه خود پنهان دارد..... از اعراب متنفرم چون هرگز جناياتي كه آنها در طول تاريخ بر سر سرزمين و كردهاي حلبچه آورده اند فراموش نميكنم  و از اينكه دهها نفرشان را در طول جنگ به تيغ انتقام سپرده ام پشيمان نيستم و معتقدم اگر كردها امكانات آنها را داشتند به تنهايي طومار اعراب وعثماني ها را  ....در هم مي پيچيدند از قبل از عيد تا حالا بارها به كردستان سفر كرده ام تا به دستبوسي پدر و مادر برسم و به محض اينكه هواي سرزمين مادري به مشامم ميرسد دلم ميخواهد تمام دنيا را رها كرده و در آنجا بمانم واميدوارم خيلي زود خود را جمع و جور كرده و بقيه عمر خود را در منطقه خود بگذرانم .... درباره كردها و رنجهايي كه بر آنها رفته و ستمهايي كه به آنها روا داشته اند مطلب زياد است...الانم در حال حركت براي سرزدن به مادر و تبريك روز مادر هستم..... معصومه عزيز عاشق كساني هستم كه وطن پرست و يك رنگ هستند ..كساني كه حزب باد نيستند و نان به نرخ روز نميخورند....و عاشق كساني هستم كه دين و وجدان خود را جيفه زندگاني اشان نميكنند .....بار ديگر از اينكه منت گذاشته و اين كلبه رو مثل هميشه روشن كرديد صميمانه سپاسگزارم....پاينده و پيروز باشيد

زور زور سوپاسم بو ئاقاي سهيلي ، له زحمتي كه به سر داينيان كيشاوا...هيوا دار سلامتي و ماندگاري ته واو دوستاني ئازيزم

در جامعه ای كه آسمان محور باشد زمین خراب میگردد مثل جامعه ما، اما اگر انسان محور قرار گیرد شاید تاكید میكنم شاید بتوان به آسمان رسید

و اغراق نيست اگر بگوئيم  موسيقي اصيل  و رقص كردي در فرهنگ كردها جايگاه ابدي داشته و و بتنهائي عامل وحدت ، نوعدوستي و همدردي و بالاخص رزم آوري كردهاست ، و اين حقيقت را خود بارها تجربه كرده و با موسيقي كردي زندگي كرده و با آن غمهايم را بيان و زندگي را جاري ساخته و همواره خود را آماده جنگيدن و دفاع در برابر  دشمنان فرهنگي و اجتماعي و هموطنان خود ذيده و مي   بينم و با ايمان و اعتقادي تمام ميگويم كه ترس و مرگ در فرهنگ مردمان كرد  هرگز جائي نداشته و  ندارد و همين روحيه سازش ناپذيري شان با بيگانگان و فرهنگهاي بيگانه موجب محافظه كاري دائمي آنها در پذيرفتن راحت بيگانگان و فرهنگهاي بيگانه در ميان خودشان گرديده تا جائي كه جان ميدهند اما ازسر فرهنگ كهن و رسوم خود هرگز به عقب  ننشسته و معامله نمي كنند و همين واقعيت موجب درگيري آنها با تمامي حكومتها و كساني بوده كه سعي در تسليم نمودن و تحت سلطه در آوردن آنها داشته اند تا جائي كه در تركيه ، سوريه ، عراق و ايران  همواره در كشمكش بوده و حكومتها بخاطره همين روحيه سعي در عقب نگاهداشتن و محروم نمودن آنها از بسياري مزاياي اجتماعي علي الخصوص بيكاري فرسايشي داشته اند ..بديهي است اگر اندكي از فرهنگ اصيل و باورهاي خود دست كشيده و ذره اي سازش پذير بودند تا اين اندازه شرايط بر ايشان سخت نمي شد ...ولي غرور و سربلندي خود را با هيچ چيز مورد معامله قرار نميدهند و قرنهاست سپر بلا و پرچم داران حراست از مرزهاي سرزميني خود بوده اند....هر چند زندگيشان بدون تنش و درگيري با حكومتهاي مركزيشان نبوده است...با اميد به اينكه روزي تمامي كردها در دورترين نقاط از شرايط يكسان شغلي ، تحصيلي و اجتماعي و معيشتي و بهداشتي همانند ديگر مناطق كشور هايشان برخوردار شوند....

شه لایی :

این رقص را که با ریتم لنگ اجرا میشود میتوان یک تراژدي شکست دانست در این رقص قدمها لنگان لنگان برداشته میشوند تا شکست در برابر چشمان حضار ترسیم گردد و در ترسیم این مصیبت کسی زبان به سخن نگشاید .

سه جار :

این نوع رقص با ریتم آرام و گاها تند است که همان طور که از اسمش بر میآید به معنی سه بار (سی در رسم الخط کردي ) است که در آن سه حرکت پا و سه حرکت به جلو وجود دارد و به گونه اي یادآور عدد مقدس سه در فرهنگ فلکلوریک کردهاست .

  خان امیري :

این رقص نیز با ریتمی تند همراه است و در آن دستی از هم باز و در بالا قرار میگیرد و حلقهاي بازتر و فراختر میسازد و بیشتر تناسبی است بین حرکت دستها و پاها این رقصکه در آن گونه اي خودنمایی و غرور خانی نیز دیده میشود تداعی کننده پیروزي و پرواز پرندگان را در خاطر میآورد

چه پی :
چه پی همانطور که اسمش پیداست به معناي چپ میباشد ملودي این آهنگ با وزن دو تایی اجرا شده و در بیشتر مناطق کردنشین از جمله کرمانشاه، کردستان، سنجابی، بسیار از آن استقبال میشود . فلسفه این رقص قوت بخشیدن به قسمت چپ بدن میباشد چرا که معمولا قسمت چپ بدن در انجام امور روزمره نقش کمتري داشته و به مرور زمان تنبل میشود و براي استفاده متعادل از تمامیت جسمانی همواره باید بکارگیري اعضاء سمت چپ بدن آنها را تقویت کرد .به همین منظور در رقص چه پی قسمت چپ بدن تحرك بیشتري یافته و از خمودگی خارج میگردد، در منطقه کرمانشاه بیشتر زنها از این رقص استقبال میکنند .

زه نگی یا زندي :

در این رقص رقص ندگان یکقدم به جلو گذاشته و سپس یک قدم به عقب میروند و این حالت تا پایان ادامه مییابد در این رقص ضرورت احتیاط، دوراندیشی و تجزیه و تحلیل عملکرد از جانب انسان به تصویر کشیده میشود، در واقع در این رقص سنجیده گام برداشتن تبلیغ میگردد .

فتاح پاشایی :
فتاح از نظر لغوي به معنی جنبش و پایکوبی است، ملودي این رقصدر سر تا سر کردستان به شکلی یکنواختو با ریتمی تند اجرا میشود و لذا این رقص بسیار پر جنب و جوش میباشد بیشتر مردم کردستان از این رقص استقبال میکنند . این رقص نشانگر انسانی است که به شکرانه کسب موفقیتها و استفاده از نعمتهاي خداوندي خوشحالی خود را به نمایشگذاشته است .

لبلان :
این رقص با ریتمی نرم و آهسته پس از فتاح پاشا اجرا میشود و میتوان در آن لزوم تنوع در زندگی را مشاهده کرد، پس از اجراي پر جنب و جوش رقصها گه ریان، پشتپا، هه لگرتن و فتاح پاشا به ضرورت، رقص ندگان لب لان می رقصند تا کمی استراحت کرده و تجدید قوا کنند رقص لبلان در واقع انسان را از غلبه احساسات زودگذر نهی کرده، وي را پس از طی مرحله ضروري شور و مستی به قلمرو تفکر دور اندیشی و باز نگري رهنمون میسازد در این رقص، شرکت کنندگان آرامش خاصی را احساس میکنند .

پشت پا :
پشت پا رقصی است که کمی تندتر از گه ریان اجرا شده و در بیشتر مناطق کردنشین مخصوص مردها میباشد رقص پشت پا همانطور که از نامش پیداست انسان را به هوشیاري و به کارگیري تجارب میخواند تا مبادا شخص در زندگی از کسی پشت پا بخورد .

هه لگرتن :
هه لگرتن در لغت به معناي بلند کردن چیزي میباشد، این رقص بسیار پر جنب و جوش و شاد اجرا میشود که با شور و جنب و جوش بسیار به سوي هدف روانه است . ریتم تند ملودي مخصوص این رقص هر گونه کسالت و خمودي را نفی کرده و بر اهمیت نشاط و هدفمندي در زندگی تاکید دارد .

1-گه ریان  2- پشت پا  3- هه لگرتن 4- فه تاح پاشا5 - لبلان 6 - چه پی  7 - زه زنگی 8 - شه لایی 9 - سی جار و 10- خان امیري .

 گه ریان : 

گه ریان در زبان کردي به معنی گشت و گذار و راه رفتن بوده و حرکات مختص این رقص نیز معناي گشت و گذار در ذهن تداعی میکنند . گه ریان داراي دو مقام بوده که یکی متعلق به مناطق روستایی و دیگري مناطق شهري میباشد این رقص نرم و آهسته و با لطافتی خاص شروع شده و به تدریج تندتر

میشود .
  ملودي مربوط به این رقص با تنوع در ریتم و نوساناتی در اجرا تا پایان ادامه مییابد . در این رقصدر واقع تاثیر گشت و گذار در زندگی کردها به نمایش گذاشته میشود و تنوع ریتم در این رقص گویاي تجربیاتی است که در گشت و گذار به دست می آیند و میتوان گفت این رقص زیبا تبلیغی است براي خوب نگریستن در اشیاو طبیعت . این رقص زندگی با فراز و نشیب و زیر و بم هایش به تصویر کشیده شده و بر ضرورت بینایی و کسب تجربه براي رویارویی با رودخانه پر تلاطم زندگی تاکید میشود، این رقص، رقص ندگان را براي رقصهاي پر تحرك تر بعدي آماده میکند، تقریبا در کل مناطق کردنشین ملودي این رقص به شکلی یکسان نواخته میشود و در این رقص نخستین حرکت با پاي چپ آغاز شد و حرکت پاي دیگر همواره با سر ضربهاي دهل که معمولا با ریتم دو تایی اجرا میشوند عوض میشود .

رقص هاي محلی با موسیقی کردي پیوندي ابدي داشته و معمولا زنان و مردان عشایر در مراسم شادي به دور از ابتذال دایره وار دست یکدیگر را گرفته به پایکوبی میپردازند، در اصطلاح محلی این حالت را گنم و جو(یعنی گندم وجو) می نامند(در منطقه مهاباد به آن رشبلک) میگویند .
در این رقص ها معمولا یکنفر که حرکات رقص را بهتر از دیگران میشناسد نقش رهبري گروه رقصندگان را به عهده گرفته و در ابتداي صف رقص ندگان می ایستد و با تکان دادن دستمالی که در دست راست دارد ریتمها را به گروه منتقل کرده و در ایجاد  هماهنگی لازم آنان را یاري میدهد .
این فرد که سر چوپی کش نامیده میشود با تکان دادن ماهرانه دستمال و ایجاد صدا بر هیجان رقص ندگان می افزاید .
در این هنگام دیگر افراد بدون دستمال به ردیف در کنار سر چوپی کش به گونهاي قرار میگیرند که هر یکی با دست چپ، دست راست نفر بعد را میگیرد اصطلاحا این حالت را " گاوانی " نامیده میشود .
در رقصهاي کردي تمامی رقصندگان به سر گروه چشم دوخته و با ایجاد هماهنگی خاصی وحدت و یکپارچگی یک قوم ریشه دار را به تصویر میکشند برخی رقصهاي کردي داراي ملودیهاي خاصی بوده و توسط گروهی از زنان ومردان اجرا میشوند و در برخی از رقصها یکی از رقصندگان از دیگران جدا شده و در وسط جمع به تنهایی به هنرنمایی میپردازند و در این حالت معمولا رقصنده دو دستمال رنگی در دستها نگه داشته و با آنها بازي میکند که اصطلاحا به این نوع رقص دو دستماله میگویند و بیشتر در کرمانشاه مرسوم است .

نمایشها و رقصهاي کردي را میتوان به چند قسمت اصلی ذیل تقسیم کرد :

موسیقی کردي از دیرباز داراي ویژگی، غنا، ریشه و اصالت بوده است و به صورت سینه به سینه نقل شده است.

علاوه بر شناخت انواع ریتمهاي موسیقی و ملودیهاي کردي شناخت انواع رقص هاي کردي که با موسیقی کردي همگام هستند به دور از لطف نیست .
رقص هاي محلی کردي را به دو دسته رقص هاي مذهبی و رقص هاي محلی کردي می توان تقسیم کرد .
منظور از رقصهاي مذهبی، حرکات پر شور دراوایش میباشد که به سماع معروف بوده و در تکایا اجرا میشود در این نوع رقص دراویش در عالم بیخودي حرکات سر و گردن خود را موسیقی ریتم یک هماهنگ کرده اصطلاحا در وجد به سماع میپردازند .
رقصهاي محلی کردي عشیره اي ، میتوان از ریشه دارترین و کهن ترین رقصها دانست، "هل پرین" یا رقص کردي در گذشته تنها با هدف آماده سازي و تقویت نیروي جسمانی و روحی مردم مناطق کردنشین انجام میشد . مردمان این مناطق در گذشته هاي نه چندان دور همواره شاهد جنگهاي قبیله اي بودند و همین امر حفظ و آمادگی همیشگی را طلب میکرد لذا مردمان این مناطق در وقفه هاي بین جنگها و به مناسبت هاي مختلف دست در دست یکدیگر آمادگی رزمی و شور و همبستگی پولادین خویش را به رخ دشمنان میکشیدند . رقص کردي را یک رقص رزمی میدانند که داراي صلابت و متانتی خاص بوده و یادآور یکپارچگی این مردمان غیور در تمامی ادوار میباشد . امروزه مجموع این رقصها را "چوپی" میگویند که معمولا به صورت دسته جمعی اجرا میشوند .   

"چمري "

اما موسیقی کردي وسیعتر از این است که بتوان آن را در قالب آوازها یا شیوه هاي محدود و مشخصی گنجاند .موسیقی کردي بازتاب غناي روحی و معنوي مردم است و در عین حال تریبونی براي تفسیر مسایل عمیق جامعه میباشد .نغماتی از قبیل مقامهاي الله ویسی، کوچه باغی، صمد عسکري و ترانه هاي ملودیکی نیز در موسیقی کردي وجود دارند که بر اشعار هجایی و گاه عروضی استوارند .اگر چه گفته شد که مقامها و آوازهاي کردي، جزیی از موسیقی قدیمی ایران است ولی منظور این نیست که تمام مقامها و آوازهاي کردي، بدون کم و کاست، در چارچوب دستگاههاي سنتی ایران قرار میگیرند .بعضی از آوازها و مقامهاي کردي مانند سیاه چمانه و هوره در موسیقی کردي وجود دارند که در داخل دستگاههاي موسیقی ایرانی جاي نمیگیرند و یکدستگاه خاص را میطلبند.
علت مصونیت این آوازها از موسیقی ایرانی این است که این مقامها و آوازها بازمانده موسیقی غنی گاتاي آیین زرتشت است و هجاي این شعر نیز در ردیفهاي عروضی جاي نمیگیرد و جغرافیاي سخت و آغوش گرم هورامان مانند سپري از این آوازها دفاع کرده است .

یکی دیگر از آوازهاي کردي " حیران " میباشد که از دل بیت سر در آورده و اغلب از متنی عاشقانه و پرسوز و گداز با توسل جستن به خالق یکتا، ائمه و پیامبران برخوردار است .این آواز بیشتر در مناطق مکریان و مهاباد وجود دارد .

"لاووك" یا لاوژه از دیگر آوازهاي کردي میباشد که از ترانه هاي کلاسیک کردي سرچشمه گرفته است و در میان کردهاي خراسان به مقامهاي ( لو و هی له لو شوان) خوانده میشود .این مقام مخصوص زنان است و وجه تمایز" لاووك" با "حیران" در نوع زبان شعري به کار رفته در آن میباشد .لاووك به طور کلی به گویش زبان کردي سورانی اجرا میشود .این آواز در تمام مناطقی که به زبان کردي کرمانجی صحبت میکنند وجود دارد .

"گورانی" باشکوهترین و بزرگترین شیوه موسیقی کردي میباشد، این آواز عظیم ترین دسته نغمات در موسیقی کردي را دارد و کهن ترین بخش ادبیات موسیقی کردي را شامل میشود .اشعار گورانی 10 هجایی میباشد و در تمام مناطق کردستان این آواز به اجرا در میآید .در زبان عامه به تمام شیوه ها و آوازهاي موسیقی کردي گورانی نیز گفته میشود .

"سیاه چمانه " یکی دیگر از مهمترین آوازهاي کردي میباشد، این آواز به شکل هجایی و در قالب 10 هجایی و دو مصراعی به سبک و سیاق ایرانیان کهن سروده میشود و به علت همزیستی با مسایل عرفانی رنگو بوي جدیدي هم به خود گرفته است و در پارهاي مواقع به مقام شیخانه یا صوفیانه هم میگویند .
"شمس قیس رازي " در کتاب "المعجم فی معاییر اشعار عجم" به سیاه چمانه اشاره میکند و میگوید که این آواز مختص منطقه هورامان کردستان میباشد که داراي 15 مقام نغمگی میباشد .در مورد وجه تسمیه سیاه چمانه نظرهاي گوناگونی وجود دارد اما براساس یک نظریه معروف واژه سیاه به معناي رنگ سیاه و چمان که همان جمان بوده از کلمه کردي جامه گرفته شده است و به نام جامه سیاه در آمده است و منظور کسی بوده که در موقع خواندن این آواز جامه مشکی می پوشیده است .
این موسیقی بیشتر در مناطق اورامان، پاوه، نودشه، نوسود، مریوان و غرب سنندج نواخته میشود .

"هوره " از دیگر شیوه هاي موسیقی کردي میباشد، این آواز یک مقام بسیار زیباست که سوگ، ماتم، غریبی و عزاداري را به شیوه هاي ملیح و متین به گوش شنونده میرساند اعتقاد موسیقی دانان این است که هوره همان ستایش اهورامزدا بوده است و کردها که پیروان آیین زرتشت بوده اند، با اهورا مزدا شروع به خواندن میکنند .

این آواز در کرمانشاه، ایلام، لرستان، سرپل زهاب، اسلامآباد، کرند غرب، گیلان غرب، هرسین، ماهی دشت و سنقروکلیایی نواخته میشود .

"بیت" یکی از مهمترین مقامهاي کلاسیک کردي است که در جنگها، جوانمردیها و حماسه ها به کار برده میشود میگویند، نام دیگر آن در(prose poem )و در ستایش خالق یکتا و پیامبر گفته شده و در موسیقی غربی به آ ن موسیقی کردي " بالوره " میباشد . بالوره گویان، بی پرده و بی واهمه آوازشان را از هر قسم که باشد سر میدهند زیرا میدانند که کسی از آنان دلتنگ نمیشود .
بیتخوانی مبتنی بر نغمه هاي کاملا ساده و بدون رعایت وزن و قافیه است .این آواز کردي بیشتر در مناطق مهاباد، مکریان و بوکان نواخته میشود .



"سوز و مقام " یکی دیگر از انواع شیوه هاي موسیقی کردي میباشد، مهمترین ویژگی این آواز کردي توجه به سوز درون، شکایت و زاري میباشد و چون با قدرت تمام صورت میگیرد به آن سوز و مقام میگویند . این آواز در اکثر مناطق کردستان وجود دارد . 

موسیقی کردي در میان مردم کردستان داراي یک پیوند ناگسستنی با زندگی روزمره مردم است، بسیاري از صاحب نظران کرد معتقدند :موسیقی کردي یکی از اصیل ترین موسیقی هاي ایرانی است که با گذشت قرنها ویژگیهاي خود را در فولکلور عامه کرد زبانهاي ایرانی حفظ کرده است .سازهاي رایج در موسیقی کردي نی، سورنا، نایه، دهل، تنبک، تنبور و کمانچه است .به طور کلی در موسیقی ایرانی ملودیهایی در قالب هفت دستگاه ماهور، شور، نوا، همایون، سهگاه، چهارگاه و پنج گاه جاي میگیرند .
اما غیر از هفت دستگاه معروف فوق یکدستگاه مشهور دیگر وجود دارد و آن دستگاه " اصفهان " میباشد .بسیاري از موسیقیدانان معتقدند این دستگاه بخشی از دستگاه شور است و بسیاري دیگر بر این باورند که شاخهاي از همایون است .آوازهاي " قهتاري " کردي در همین دستگاه جاي میگیرند .
در میان هفت دستگاه فوق، دستگاه شور از سایر دستگاهها وسیع تر و بزرگتر است زیرا اگر چه در سایر دستگاهها،چندین آواز دیگر جاي میگیرد، اما دستگاه شور علاوه بر این خود داراي چندین " گوشه " دیگر میباشد .این گوشه ها شامل ابوعطا، بیات ترك یا بیات زند، افشاري یاهه وشار، دهشتی و بیات کرد میباشد .
بسیاري از آوازهاي کردي مانند کابوکی، شاییک ده گري، گول نیشان گول نیشان و اکثر آوازهاي حیران در دستگاه شور جاي دارند .
هنر موسیقی هر ملتی وقتی پیشرفت میکند که فرهنگ ملی آن دیار، مورد توجه باشد و شرط پیشرفت، توسعه و احیاء آن در فرهنگ مردم نهفته است .
کردها به فرهنگ، زبان، ادبیات، سنت و موسیقی خود بسیار علاقه مند هستند و به همین دلیل در این مورد پیشرفت کرده اند .
کردستان با دیرینه حماسی و عرفانیش، با صفا و سادگی عاطفی ساکنانش و با طبیعت بکر و دست نخورده اش از روزگاران کهن تا به امروز همواره پرورنده موسیق دانان بزرگی در آغوش خود بوده است .موسیقی کردي داراي شیوه ها و آوازهاي مختلف است که در زیر به آنها اشاره میکنیم .

براي دستیابی به غناي موسیقی کردي باید از زرتشت و فرقه اهل حق شروع کرد، زیرا اگر کرد خود را وارث تمدن ماد می داند، زرتشت نوه به حق مادهاست و پیروان اهل حق نیز، به حق کرد هستند و در کردستان زندگی میکنند و به زبان کردي گورانی سخن میگویند .
بر اساس کتابهاي قدیمی اهل حق، هنر موسیقی از زمانهاي قدیم مورد توجه مردم این آیین بوده است .در نامه سرانجام (سرود یارسان) یکی از قدیمی ترین کتابهاي اهل حق آمده است:"زمانی که خداوند قصد داشت روح را در کالبد آدم بدماند، روح در کالبد آدم قرار نگرفت تا اینکه بعد از 40 روز خداوند به بنیامین، دستور داد که روح را در کالبد آدم بدماند و بنیامین آوازي براي روح خواند و روح در کالبد آدم جاي گرفت ." 

با سلام و درود بر دوست ارزشمند و اديب خراسانيم

با توجه به نكته اي كه اشاره كردي بد نديدم كه اشاره اي به موسيقي و رقص كردي داشته باشم كه از جمله ريشه دارترين سبك هاي كهن اين سرزمين است لذا بد نيست مطالبي را در اين رابطه بذكر كنم كه خالي از لطف نيست :

 

موسیقی و رقص کردي

 

بررسی موسیقی کردي

تاریخ نویسان و موسیقی دانان معروف جهان معتقدند که کردستان مهد تمدن موسیقی جهان به حساب میآید ."گزنفون " تاریخ نویس یونانی در این باره نوشته است :در سال 401 قبل از میلاد، بعد از حمله یونان به ایران و شکست کوروش هخامنشی از یونانیها، هنگامی که لشگر یونان قصد بازگشت از کردستان را داشت، کردها با خواندن نغمه ها و سرودهاي دسته جمعی یونانیها را مورد حمله قرار دادند .
گزنفون افزوده است، که چگونه کردها در آن زمان با هنر موسیقی آشنایی داشتند و حتی از آن در جنگها هم استفاده میکردند .
در ویژهنامه موسیقیایی " فاسکه که " که در فرانسه منتشر میشود، آمده است که ایران قدیم و سرزمین "میسوپوتامیا" یعنی جایگاهی که کردها اکنون در آن سکونتدارند، قدیمی ترین مهد موسیقی جهان بوده است .
به نوشته این نشریه، تمام ملودیهاي ایرانی در اینجا منظور ایرانی بودن ملودیها است، یعنی جایی که فرهنگآریایی در آنجا حضور داشته است- نه مرز جعرافیایی و سیاسی ایران کنونی در جهان بی همتا و بی نظیر است .
قوم کرد به عنوان یکی از قدیمیترین اقوام آریایی به علت بهره بردن از فرهنگ غنی ایرانی داراي اصیل ترین موسیقی و ملودیهاي جاودان و بزرگاست .