اين روزهايمان فداي روزهائي شدند كه هرگز نيامدند....فداي روزهائي كه هرگز سپيده اشان نزد ...و غروبشان هم در  پس ابرهاي تغافل و بي تفاوتي گم شدند ...... و كوير سرانجام حكايتي بود كه هرگز خوانده نشد ...و دريا هم مقصدي بود كه سراب مينمود...اما تو اي مسافر ..آهسته از كنار احساس شب زده ام بگذر كه نه موجم مانده و نه صخره غروري كه يكديگر را كوبنده و بي محابا در آغوش كشند...چه ..اين كه ميبيني آرامش بعد از طوفان و سكوتي در دل فرياد است...

سپاسگزارم از حضور دوست ارزشمندم "كوير " كه باز هم از كنار اين كلبه دريائي گذر كرد.. 

سلام دوست قديمي آقاي آزاد

ممنون از اينكه سر زدي.اگر دير متوجه شدم شرمنده ...با نبودن بچه هاي قديمي و اهل قلم كمتر به وبلاگم سر ميزنم ..و اگر گاهي هم اومده و مطلبي ميزارم فقط براي اينكه كه بعضي نوكيسه هاي قلم باز فكر نكنند كه بيشه خالي است...باز هم تشكر...

سلام بر دوست قدیمی خودم خدا قوت ولایک

سلام سالار بهنام عزيز

صفا آوردي با مرام ...از اينكه بر و بچ قديمي صحيح و سالمن مخصوصا خودت خيلي خوشحال شدم ..، درسته دلمون ميخواست باز هم دور هم باشيم و شايد هم در آينده اين فرصت پيش بياد ..ولي فعلا ، از نسل قديمي فقط ما مونديم ..كه تنها دليلش هم داشتن پوستي كلفت تر از پوست كرگدنه ...خوب خدارو شكر هر چي بهمون نداد اين چند قلم رو خوب اومده..غزلش هم ما ميايم ...راستش رو بخواي .. از پريدن با هر كسي مشكل دارم و وقتي كمي اين مشكلم باهاشون بيشتر ميشه به نوبت و مرتب مي زارمشون توي سطل يا ليست سياه اونم هر شب راس ساعت 21 توي يك كيسه مشكي دربسته تا شيرابه هاي اذهان متعفن اشون ..سواحل دريائي ما رو آلوده نكنه ...از اونور هم فقط كسائي با من ارتباط دارن كه از اين فيلتر رد شده و ميتونن پيام بزارن .. بقيه نمي تونن ..نمي خوامم كه بتونن .. اصن لازم نيست بتونن .. چون با هر نوكيسه دستمال بدستي كه خاطر رفقاي من و خودم رو در گذشته و حال كدر كردن تا قيام قيامت نمي پرم و  جائي پيش من ندارن حالا ميخواد روي نوك قله اورست باشن يا قعر اقيانوس آرام.. سوفيا لورن باشن يا آلن دولون ..شاخ آفريقا باشن يا روي مرز كشمير .. خوشگل خوشگلا باشن يا بدقواره و گودزيلا ..مسلمون نما باشن يا منافق.. توفيري نمي كنه چون همشون از يه قماشن .. و ترحم هم بر ايشان جايز نيست ..بيخي خي بهنام جان ...صفاي قدمت مشتي ...همين كه با سرزدن به ما نشون ميدي كه زنده ايم يه دنيا ارزش داره...باز هم از اين كارا بكن ...كلبه درويشي و صاحبش دربست چاكراتن.... به تك تك بچه هائي كه دستت ميرسه ..سلام دو قبضه مارو برسون ..و از شنيدن خبرهاي سلامتي و موفقيتشون خيلي خيلي شاد شدم...دست مولا  نگهدار و پشت و پناهتون باشه

 عمو فردین خیلی مخلصیم

دلم گرفته بود اومدم ناخوداگاه گوهر یاد قدیما هر وقت کم و کسر میاوردم میامدم حالی میکردم و میرفتم کجایی پوریا ماهان الان اونور اب داری قلم میزنی و فرار کردی از اینجا حاج مهران یزدانی کجایی داداش که دلم بد رقم قلمبیده مسعود قاسمی تو کجایی بچه ... که بیایی از اون حرفهای قلمبه بزنی و تکبیر بگی رضای خودمون با اون ایدولوژی خاصش داریوش راستان و ای بابا عمو فردین شرمنده از قدیمیا فقط شما بودی بنده حقیر اومدم یه خط خطی کردم یه نمور سبک شدم

سالاری عمو فردین سالار

سلام بر بانوي صفا و آرامش معصومه عزيز و دوست داشتني

قصه ما و آدماي دور و برمون هم شده همون مثنوي هفتاد من معروف كه هيچ كدوممون حال و تاب به دوش كشيدنش رو نداريم فقط هر از گاهي تلنگري به هم ميزنيم تا يادمون نره كه گاهي چشمهائي نگران حضورمونه ممنون از حضور ارزشمند ، كامنت ها و تصاوير زيبات