زبان اين تكه گوشت هزار طعم را چه كنيم
اين روزا اونقدر زبون هاي گنگ و گويا و جورواجور دور و برمون ريخته كه ممكنه دلمون براي گوش هاي شنوائي كه در اقليت قرار گرفتن تنگ بشه يا بسوزه .... اين روزها گاهي زبون ها رو اونقدر چرب يا خشك مي بينيم كه خيلي زود متوجه پيدايش مشكلات جدي در ديگر اجزاء جسماني و روحي و رواني صاحباشون ميشيم ... بعضي زبون ها هم اونقدر تند و تيزن كه خيلي بايد مراقب حفظ فاصله از اونا باشيم .... الحق والانصاف بايد اعتراف كنم خيلي وقتها زبون هائي رو مي بينيم كه از فرط شيريني دلمون ميخواد هر چي مريضي و مرض قندي وشيرينه رو فراموش كنيم و مثل پولكي هاي شيرين سپاهان ميكشون بزنيم و گازشون بگيريم ...شايد زبونهائي رو هم ديدين كه بند اومده يا بسته ميشن ...در مواجهه با اين جور زبون ها گاهي تريپ دلسوزي بر ميداريم و گاهي هم بيخيالي ...ولي از همه اين نكات مهمتر اينه كه همه ما زبون بازي و زبون درازي رو خوب بلديم .... در حاليكه خيلي مظلومانه و خودخواهانه از زبون مردم به همديگه يا خدا پناه مي بريم ....حالا خودتون قضاوت كنين كه جنس اين تيكه شيطون و پر تحرك بدنتون يعني زبونتون از كدوماس.... اميدوارم حداقل به خودتون دروغ نگين ...
(زبون نوشته هاي فردين - عاشق دريا)
سه شنبه 19 خرداد 1394 - 8:13:38 PM