ﭼﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎ ﺩﯾﺪﻡ ﺗﻨﺸﺎﻥ ﻟﺒﺎﺱ ﻧﺒﻮﺩ؛ ﻭ ﭼﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻟﺒﺎﺱ ﻫﺎ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺩﺭﻭﻧﺶ ﻧﺒﻮﺩ ...!!؟

کسی که توانایی دیدن زیبایی را در خود حفظ میکند، هیچگاه پیر نمی شود!؟

اگه يك چاله كوچيك پر از آب باشي ، يه سنگ ريزه ميتونه داغونت كنه..اما اگه دريا باشي ، هيچ چي نميتونه تكونت بده ، ..هيچ چي

آدم بودن عبارت قشنگيه چون فرقي بين زن و مرد نميزاره ، قلب و مغز آدمها جنسيت نداره

خوشبختي يعني اهميت ندهيد كه ديگران در مورد شما چه فكري ميكنند

برای از بین بردن تاریکی ، شمشیر نکش... خشمگین نشو...  فریاد نزن...  برای از بین بردن تاریکی ، چراغ روشن کن .  تاریک اندیشی ؛ قفلی است که تنها با کلید روشن اندیشی باز می شود

امیر کبیر

زندگی کوزه آبی خنک ورنگین است

آب ایـن کوزه گهی تلخ ... گهی شور ... گهی شیریـن است

زندگی گرمی دلهای بـه هم پیوستـه است

تا در آن دوست نباشد همـه درها بستـه است

این اوج مصیبت انسان عصر ماست 
له کردن اونهایی که
نمی فهمیم شون
و فهم خودمون رو اوج فهم جهان بدونيم

مانگوئیم بدو میلِ به ناحق نکنیم 

جامه کس سیه و دلقِ خود ازرق نکنیم

گر بدی گفت حسودی و رفیقی رنجید

گو تو خوش باش که ما گوش به احمق نکنیم

آن را که حلال زادگی عادت و خوست

عیب همه مردمان به چشمش نیکوست 

معیوب همه عیب کسان می نگرد

از کوزه همان برون تراود که دراوست...

نژاد ، دین، غرور قومی و ناسیونالیزم...خودشيفتگي ،خودبيني و غیره ، هیچ کاری برات نمی کنن بجز اینکه بهت یاد بدن تا از مردمی که هیچ وقت نديدي و ملاقات نکردی متنفر باشی...!!!!؟

دلنوشته هاي دريائي - فردين عاشق دريا

تهدیدهای زنونه رو جدی نگیر... درست مثه قولهای مردونه... زنی که تهدید به رفتن می کنه نمی ره... مردی که قول موندن می ده نمی مونه... زنها وقتی تصمیم به رفتن می گیرند قیل و قال نمی کنن به عکس مهربون تر میشن!!؟ و بعد از اون به یکباره محو می شن... و تو می مونی و جای همیشه خالی اون با عذابی غیر قابل وصف....!!!؟

از بامداد روی تو دیدن حیات ماست

امروز روی خوب تو یا رب چه دلرباست

  امروز در جمال تو خود لطف دیگرست

امروز هر چه عاشق شیدا کند سزاست

در جهان هستي قواعد و قوانين گاه تكويني و گاه اكتسابي هستن ...مثلا در مورد  مردها ميشه گفت ..پختگیِ مرد یعنی کشف دوباره ی همان جدیتی که در کودکی به هنگام بازی داشته و از محيط كسب كرده يا بهش داده و اجبار شده ....در مورد زن هم ميشه به مواردي مثل افراطش در عشق و نفرت اشاره كرد...چون يك زن نفرت رو تا اون پایه اي ياد ميگيره که دلبری رو از یاد می بره...!!؟

دلنوشته هاي دريائي - فردين عاشق دريا

يه جائي خوندم كه آدمها وقتي بيكار بشن بدترين زمان زندگيشون از راه ميرسه ...!!!!مخصوصا براي جنگ طلب هاشون ؟؟! چون در زمان صلح ،انسان جنگجو به جان خودش می افته... متاسفانه مصاديقش دور و برمون به چشم ميخوره ..كه هر از گاهي ..مدتي ظهور و بعد غروب ميكنن...گرچه اين غروب و ظهور در ذات خودش چندان اهميت نداره ..ولي  آثار تبعي اين واقعه با آرامش و روح ديگران سر و كار داره و اين حقيقتي دردناك و انكار ناپذيره  ..كه هنوز انسانهاي نفرت برانگيز در دنياي ما سريع تر از خرمگس هاي پيله اي و سمج متولد و نابود ميشن...؟؟

دلنوشته هاي دريائي - عاشق دريا

با سلام

ممنون از حضور و تذكرات پريساي عزيز..باور كن من خودم هم اين بازيها رو مدتهاست خوندم ..و برخلاف هميشه مدتهاست فقط تماشاچي هستم ...ولي وقتي كار به اونجا ميرسه كه بعد از اينكه خودم و چند نفر از دوستان به پليس سايت بارها و بارها اين تخلفات رو گزارش و براي برخورد با اين موجود مشمئز كننده درخواست كرديم ...نه تنها جوابي داده نشد بلكه از زماني كه تذكرات داده شد گويا چراغ سبزي ب ايشون نشون داده باشن يا پرچم سفيدي برايش بالا برده باشن..سرعت و جسارت هاش رو بيشتر و بيشتر كرد ...و امروز متوجه شدم حتي در صفحه اول وبلاگ آقاي حجاريان هم مطالبش توسط دوستان كپي و در معرض ديد قرار داده شده ...در ابتدائي ترين سايتها به برخوردهاي از اين كوچكتر هم واكنش نشون داده ميشه ولي در اينجا هميشه برخورد با اين اراذل و اوباش با خود اعضاء گوهردشته ..گويا اعصاب اعضاء سايت نه تنها اهميتي براي مديرانش نداره ..بلكه با تغيير رويكردهاي چندين ساله ..همين چند نفر باقي مانده قديمي رو هم قراره با رها كردن چنين سگهاي ولگردي فراري بدن ..اگر واقعا مديران و ناظران توان و اراده لازم براي برخورد ندارن اعلام كنن تا همه بدونن كه در اين سايت آرامش و فعاليت بدون دغدغه جايگاهي نداره ...شما بايد از آقاي حجاريان سئوال كنيد ...و بگيد شمائي كه همه چيز پشت پرده ها رو ميبينيد و اين همه توهين هاي علني رو مشاهده ميكنيد چرا واكنشي نشون نميديد ..اگر اين سايت پليسي داشته باشه بايد الان گفتگوي ما و عملكرد اين ولگرد مجازي رو ببينه و پاسخگو باشه نه اينكه صبر كنه تا ما خودمون مجبور بشيم از خجالتش در بيايم ..و وقت نازنينمون رو صرف اين اراذل و اوباش كنيم ....بهر حال ممنون از تذكرت اميدوارم كه اين تذكر به جاي شما و توضيحات ناقص ما ديده بشه و بگن كه اولويت و سياست گوهر دشت مماشات با اين اراذل و اوباشه يا بيرون رفتن ما.....

با وجود من گرگم تو هوا ها و پس پرده خواني هاي همايون خانوم باز شيرازي (صاحاب همين وبلاگ بي صاحاب "بيهقي" و انترهاي چاغاله خورش  ... لذت روياروئي هاي گذشته را ندارد ...چون در همان گذشته تك تكشان و حتي همين پورنوگراف ننه مرده  به دنبال گوشمالاني هاي به جا و مفصل و گله اي ..به آن چيز خوردن ها هم افتاده اند...بارها دهان به دهان كرده و اينجا و آنجا برده و بر روهاي ناميمونشان پاشانده اند... ولي گاهي از سوي ايشان مالاندن فيل و شتر وارانه خود به چيزهاي تنومند ميتواند مسكني موقت براي برخي خارش ها و دفع انگل و كرم هاي به جان افتاده اشان باشد ...مدتهاست از اين جماعت رذل و عقب مانده و محتاج نگاه و ترحم  چيزي جز دريوزگي هايشان را به خاطر نميآورم ..راستش وقت يك انسان از نام تك تك وبلا هايشان با ارزش تر است ...اين روزها ديگر نه تاك بر جاي مانده نه از تاك نشان ...اين همه تلاش كرديم وزماني جمعي شديم ..قابل تامل ...اما جماعت آن پورنوكار ..كوچاندند جماعت اهل حجب و حيا را ..و ما كه ابائي نداشتيم مقابلشان و با فرهنگ خودشان و لايق خودشان ايستاديم و به اندازه پدر پدر جدشان اندرز داده و نوشتيم ..اما ميخ حريف سختي سنگ نشود ...اگر كمي خدا را در نظر گرفته و منصف باشيم در ميانشان حتي يك وبلاگ قابل ارزش و ذكر نيافتيم ...هر چه ديديم و شنيديم و خوانديم تملق و چاپلوسي و پوشاندن بدن و وجود هاي گرگ آسايشان با لباس بره و ميش بود و هست ...براي گوسپند هاي اين رمه واق واق سگهايشان گوشنواز تر از هي هي چوپان است ... در نتيجه به قول بزرگي : همه را دوست بدار و به اندكي اعتماد كن و به هيچ فردي بدي نكن ...و مخلص كلام اينكه اين روزها اين دشت و بدگوهرانش چه هستند كه ارزش حتي پاسخي بخس با خدوئي سنگين و حساب شده داشته باشند ...وقتي مدير و مجموعه سايت و بخش نظارت تمام اين زشت كاري ها را شاهدند ...و با سكوت به آن تن داده اند يعني بود و نبود وبلاگ ها و اهاليشان برايشان اهميتي ندارد ...پس براي ما چرا اهميت داشته باشد ...اگر هستيم به احترام زمان خودمان و وقتي است كه با وجود همه اين بدسكالي ها در اين سايت صرف كرديم ...آنچه شرط بلاغ بودي بارها و اينبار گفتيم ...اگر اين همه قيل و مقال با سنگ سفتيم ...بگويند كه ما گفتيم ...ما هم گوئيم كه نگفتيم ..درود و سپاس مجدد بر شما مهيار عزيز ..در ضمن با قلم توافقي نوشتيم تا چشم سگ هاي محله كور شود ...

سلام بر مهيار عزيز يار روزهاي باراني

ممنون از محبت هاي پيوسته .... و سپاس از يادآوري درد دل ها .... جائي خوندم كه مردم هر سرزميني شبيه به مديران يا حاكمان همون سرزمين هستند...وقتي در كشور يا سرزميني قانون اين باشه كه كسي نبايد لخت بگرده ..براي ابزارهاي مديريت و حاكميتي مصداق هاي اون هم مورد اغماض قرار نمي گيره..تا ابهت و قدرت مديريت و حاكميتي مورد تاكيد قرار بگيره..و اين يك اصل ذاتي است  ..چه برسد به اصل هنجار شكني .... حالا تصور كن در همين محيط و تحت همين مجموعه وقتي كسي گاه و بي گاه ... شب و روز و نه به صورت  مصداقي بلكه لخت و عور جلو چشم مجموعه تحت امر همون مديران و حاكمان حاضر شده و بين ديگران عريان و لخت و عور به سبك همون پوذنوگراف ديروز و ذليل آواتور دزد و عنوان دزد امروزبا ادبيات لايق ابدآلآباديش نوشته ، تيتر زده .. تردد و هنجار شكني ميكنه ..نه تنها ديگه كاسه اي زير نيم كاسه نيست بلكه دست مديران اون  مجموعه با هنجار شكنان در يك كاسه شده ...و شراكت دزد و رفيق قافله برقراره..و شب و روزشان با هم ميگذره ...به صراحت ميشه فهميد و گفت كه درست اينجا و در همين سايت هم توافق ضمني و لازم با اين پورنوگراف به ناحق وبلاگنويس معرفي شده كه الان مقدمات احياي تبليغ فرهنگ پورنو ايستي رو با همين دهان دري هاي شهرام بهرامي آغازيده و چراغ سبز ها داده شده و پرچم هاي سفيد بالا برده شده...باور كن اينها همه نشانه هائي است از محو گوهرها و به جا ماندن دشت هاي خالي از فرهنگ و قلم ...كه به خاطر همين حقيقت ...كوبيدن و كوباندن و تاراندن و رسوا كردن بي مايگان راه يافته به اين به قول آن كاردينال مفلوك ( دربخانه و حوضخانه ) ...!!!؟؟؟ 

هميشه دشمنانتان را ببخشيد ...هيچ چيز بيش از اين آنها را ناراحت نمي كند ...!؟

با سلام خدمت شما استاد صبور و بزرگوار ....يادمه در گفتگوي با شما هميشه ميگفتيد ..سالوس و رنج حسادت تمام رقباي گذشته شما رو در شكنجه و عذابي ابدي قرار داده و اونها رو مجبور ميكنه بخاطر دست خالي و بسته بودن در برابر شما تلاش كنند كه آرامش وبلاگ شما رو به هم بزنن و در اين مسير اوج حسادتشون بخاطر عاري بودن جوهر و مركب قلمشان از علم و ادب و معرفت اونها رو مجبور به انتخاب شيوه هاي بچه گانه اي كه ميبنيم ميكنه و چقدر درست حركاتشون رو پيش بيني كرديد كه بجز سرقت هاي كثيف تصاوير و نام وبلاگ هيچ كاري از دست اونها بر نمياد ...حالا ميفهمم چرا اونشب وقتي گفتم چرا آپ ميكنيد بيخيال شيد گفتيد نه بايد باشيد تا اين اراذل و اوباش مجبور به حضور و تكرار اشتباهاتشون بشن تا هيچ جاي دفاعي نزد عقلا و افراد مخاطب ذي شخصيت براشون نمونه ..و به قول خودتون ..همراهانشون كه يقينا به تعداد نصف انگشتان يك  دست هم نيستند ...ولي واقعا برام سئواله مگر چه سيلي از شما خوردن كه الان حتي فحش و توهين شنيدن از شما هم براشون افتخاره و مايه توجه ...ضمن عرض ارادت مجدد اگر پر حرفي كردم عذر ميخوام ...دروود

اگر كسي احساست را نفهميد مهم نيست..سرت را بالا بگير و لبخند بزن..فهميدن احساس كار هر آدمي نيست ..

(احمد شاملو)

جوانـی‌ شمـع ره كـردم كه جـويـم زندگانی را

نجسـتـم زنـدگانـی را و گـم كـردم جـوانـی‌ را

كـنـون بـا بـار پـيــری آرزومـنــدم كه بــرگــردم

بــه دنـبـال جــوانــی كــوره راه زنــدگـانــی را

به يـاد يـار ديـريـن، كـاروان گـم كـرده را مـانـم

كه شـب در خـواب بينـد همـرهان كـاروانی را

بهـاری بود و ما را هـم شبابـی و شكر خوابی

چه غفلت داشتيم ای گل، شبيخون خزانی‌را

چه بيداری‌ تلخی بود از خواب خـوش مستـی

كه در كامـم به زهـر آلود شهـد شـادمانـی‌ را

سـخـن با مـن نمـی‌گويـی الا ای همـزبان دل

خـدا را بـا كـه گـويـم شكـوه بـی همزبانـی را

نسيـم زلـف جانان كو كه چون برگ خزان ديده

به پای سـرو خود دارم هـوای جـانفـشـانـی را

به چشـم آسـمانـی گردشـی داری بلای جان

خـدا را بـر مـگــردان ايــن بــلای آسـمـانــی را

نمـيـری شهـريار از شعـر شيـريـن روان گفـتـن

كـه از آب بـقـا جــويــنــد عــمــر جــاودانــی را   

«نقل از كتاب در خلوت شهريار»

 چه شود به چهره ی زرد من نظری برای خدا كنی 
 كه اگر كنی همه درد من به يكی نظاره دوا كنی   

  تو كمان كشيده و در كمين كه زنی به تيرم و من غمين  

 همه ی غمم بود از همين كه خدا نكرده خطا كنی

آيا تا حالا به اين فكر كردين كه اگه كلمات نبودن انسانها چطور با هم ارتباط برقرار می كردن؟ اگر كلمات نبودن ما از افلاطون، ابن سينا، حافظ، نيوتن و ... چي می دونستيم؟ اگه كلمات نبودن خداوند چطوري خودش رو به بنده هاش معرفی مي كرد؟ كلمه از بزرگترين هديه های خداوند به انسانه!!!، راستی ما چطور از اين وديعه الهی استفاده می كنيم؟

باور كن جدي پرسيدم .. مخصوصا از خود تو!!!؟؟

بعضی اوقات کلمات حجابی می شن بر هر اون چيزي كه می خوای به زبون بياري. البته شايد بشه از يه ديدگاه ديگه گفت ... خود اين واقعيت  مزيت ديگه تك تك كلماتيه كه براي حجاب شدن ميون خودهامون به زبون مياريم !!؟؟

 چقدر بده آدم فکر کنه صددرصد حرفش و کارش و فکرش درسته. همیشه باید یه درصد جای خطا برای خودمون در نظر بگیریم.
آقا ولی چه حالی میده حال اینطور آدما رو بگیری! البته جرأت و اراده هم میخواد!؟

استاد دانشكده برق يكي از دانشگاههاي تهران براي دانشجويان تعريف مي كرد كه: "چند سال پيش در كشور ژاپن رئيس بخش مهمي از يك نيروگاه بودم. بعد از مدتي برام اين سؤال پيش اومد كه : چرا مهندساي ژاپني با اينكه از نظر فني از من تخصص بيشتري دارند، با اين حال  من رو به عنوان مدير خودشون انتخاب كردن ، اين موضوع رو از يكي از اعضاي هيأت مديره پرسيدم. او در پاسخ گفت كه بردار فكري شما ايراني ها از نظر خلاقيت و كارآفريني از بردار فكري ما بسيار بلندتره!!!؟، به همين خاطر تو رو به عنوان مدير انتخاب كرديم تا بردارهاي فكري خودمون رو با فكر تو همراستا و هم جهت كنيم و به برآيند فوق العاده اي دست يابيم، اما شما ايراني ها هنگامي كه با هم كار مي كنين به علت مختلف الجهت بودن بردارهاي فكري بلندتون، به برآيند كوتاهي دست مي يابيد !!!؟".
يك ضرب المثل مديريتي مي گه: يك ايراني به تنهايي به اندازه سه ژاپني كار مي كنه ولي سه ايراني با همديگه نميتونن به اندازه يك ژاپني كار كنند.
اين هم يک نوع سينرژي است!!!؟